معمای تاریخ

در معمای تاریخ ما به موضوعاتی میپردازیم که هیچگاه بیان نشده باشند یا کمتر به آنها پرداخته شده باشد.

سرگذشت به قدرت رسیدن موسولینی و هیروهیتو به قدرت

*ایتالیا و موسولینی:

اگر در آن دوران در اروپا بازیگر نقش اول را هیتلر بدونیم بدون شک بازیگر نقش دوم موسولینی بود،در مقاله ای جداگانه به زندگی نامه ی موسولینی خواهیم پرداخت.

موسولینی سالها قبل از هیتلر قدرت را در ایتالیا به دست آورده بود و حکومتش هم حزب فاشیست ایتالیا بود و حزب فاشیست ایتالیا حزب برتر و قدرتمند در ایتالیا شده بودو حزبی هم بود که در ابتدای کار با استقبال عمومی روبرو شد درواقع حکومت ایتالیا خیلی شُل و وِل شده بود و مدام در حال تغییر بود موسولینی اومد و قدرت را بدست گرفت و یکی از اولین اقداماتش ....

این بود که مافیا ایتالیا را نابود کرد،مافیایی که بسیار برای مردم مشکل ایجاد می کرد خصوصا نا امنی و بعد از این کار،کار دومش این بود که اقتصاد ایتالیا را رشد داد همه ی اینها سبب شد که مردم در ابتدای کار بسیار از موسولینی استقبال بکنن البته موسولینی هم فرد دیکتاتوری بود و فردی بود که به این راحتی ها نرمش نشون نمی داد ولی در ابتدای مقاله هم اشاره کردیم که مردم هم علاقه دارن به این دیکتاتورها و دیکتاتورها را به چشم یک ناجی می دیدن و میشه گفت که دیکتاتورها هم کارشون را درست انجام می دادن و اگر مملک را ول می کردن اون ممالک سقوط می کردند.در اقدام بعدی یک سوال پیش میاد که چیشد که موسولینی به هیتلر تمایل پیدا کرد؟چون ایتالیا در جنگ جهانی اول هم پیمان انگلیس و فرانسه بودو جبهه ی پیروز را در اختیار داشت؟

 اما داستان ایتالیا هم از همین عهدنامه ی ورسای شروع میشود ایتالیا احساس کرد که در این عهدنامه آن طور که باید و شاید حقش رو نگرفته و یک جورایی بهش ظلم شده و فرانسه و انگلیس بهش خیانت کردند به همین دلیل به دنبال یک هم پیمان جدید می گشت و میانه ی ایتالیا با انگلیس و فرانسه شکرآب شده بود.

موسولینی معرف حکومت فاشیستی در ایتالیا بود و نازی ها هم خیلی از اصولشون را عیناًٌ از فاشیست بود اما بزرگترین تفاوت این دو رهبر در گفتار و عمل بود موسولینی دائما از قدرت حرف می زد در حالی که در واقعیت ایتالیا خیلی ضعیف بود نه صنعت مدرنی داشت و نه منابعی سالهای بعد و با پیشرفت تازی ها موسولینی به سمت هیتلر متمایل شد و دوست داشت 

رد پای هیتلر را دنبال کنه اگرچه به هیچ عنوان قدرت هیتلر را نداشت.

در سال 1935 ایتالیا به کشور آفریقایی آبیسینیا ((اتیوپی)) حمله کرد تنها کشور آفریقایی که در آون دوران مستقل بود و با یک پادشاهی اداره می شد و مردم پادشاه خودشون SELASSIE HAIL را خدا می دانستند قبلا دو کشور در قرن نوزدهم با هم جنگیده بودند و در اون جنگ ایتالیا از ارتش آفریقایی شکست خورده بود و موسولینی می خواست انتقام بگیره.اتیوپی می خواست سرزمین خودش را در آفریقا گسترش بده و این با خواسته ی ایتالیایی ها منافات داشت ایتالیا می خواست قلمرو خودش را در آفریقا از سومالی گسترش بده اما چطور اشغال کشور اتیوپی که در کشوری دورافتاده در آفریقا که اروپایی ها اصلا بهش اهمیت نمی دادن باعث شد که جهان یک قدم به جنگ جهانی دوم نزدیک تر بشه پاسخ در مجمعی بود که ورسای آن را بوجود آورده بود آبیسینیا در  LEAGUE OF NATIONS   درخواست کمک کرده بود و مجمع در این باره بحث کرد و در نهایت تصمیم گرفتند ایتالیا را تحریم کنند یک تحریم کوچک ولی بسیار مخرب آنها ارسال نفت به ایتالیا را محروم کردند اما قبل از اینکه اقدامی علیه ایتالیا بشه  LEAGUE OF NATIONSیک پیشنهاد به موسولینی داد بهش گفتن که یک پادشاه دست نشانده در اتیوپی روی کار بیاره و خاک آنجا را ترک کند تا اینجوری هم این کشور را داشته باشی هم در صحنه ی بین المللی وجه ی لیگ خراب نشه موسولینی پادشاه جدیدی را برای آبیسینیا معرفی کرد یک پادشاه ایتالیایی.

هیتلر همه ی این صحنه ها را به خوبی رصد می کرد ((آلمان عضو لیگ ملل نبود و حق رأی نداشت)) هیتلر می دید که یک کشور اروپایی به یک کشور آفریقایی حمله کرده و جامعه ی جهانی هیچ گونه واکنشی نشون نمیده در واقع جنگ جهانی اول قرار بود جنگی باشه برای خاتمه دادن به همه ی جنگ ها اینکه دیگه هیچ کشوری به کشور دیگه ای حمله نکنه قرار بود اگر یک کشوری به کشور دیگه ای حمله بکنه همه ی علیه کشور مهاجم بشن و اون رو کنار بزنن ولی هیتلر در کمال ناباوری دید که موسولینی ایتالیا به اتیوپی حمله کردند و کشور را در اختیار گرفتن و  LEAGUE OF NATIONS  نه تنها کاری به کارشون نداره بلکه حتی به 

ایتالیا پیشنهاد هم میده و همه ی اینها هیتلر رو هم ترغیب کرد و هیتلر هم قصد داشت در این آشفته بازار قدمی برداره قصد هیتلر پس گرفتن منطقه ی رایلند از فرانسوی ها بود در 6 مارچ 1936  هیتلر به ارتشش دستور داد با یک رژه ی نظامی از منطفه ی رایلند عبور کنند این یک ریسک بزرگ بود آیا فرانسوی ها با اونها وارد جنگ می شدند؟هنوز ارتش آلمان آنقدری قدرتمند نشده بود که بتونه در برابر فرانسه مقاومت بکنه؟

اما هیتلر این ریسک را پذیرفت و در آن برنده شد از اینجا بود که هیتلر فهمید می تواند تمام اشتباهات قرار داد ورسای را تصیح کنه.

 

متصرفات ایتالیا در جنگ جهانی دوم

*هیرهیتو و ژاپن:

تمامی این چیزهایی که تا به اینجا گفیتم همگی مربوط میشه به قبل از جنگ جهانی دوم و این یعنی جنگ هنوز شروع نشده.در این قسمت از مقاله می خوایم بپردازیم به قسمت شرق آسیا ناحیه ای که کمتر دیده میشود.چینی ها با تاریخ نویسی غربی خیلی مشکل دارند میگن اروپایی ها وقتی تاریخ می نویسن اروپا رو کل دنیا در نظر می گیرند  اعتقاد چینی ها اینه که جنگ جهانی دوم در اروپا شکل نگرفت بلکه سالها قبل تر در آسیای شرقی اتقاف افتاد اما زیر سایه ی سنگین هیتلر کسی نگاهی به اون طرف نمی کرد در آسیای شرقی چه اتفاقی افتاده بود همان قدر که روزولت و آمریکایی ها با حسرت به آلمان نگاه م کردند در طرف دیگر اقیانوس امپراتوری ژاپن با حسرت به آمریکا نگاه می کرد داستان از سال 1926 شروع میشود در سال 1926 یک امپراتوری جدید در ژاپن روی کار آمد فردی به اسم  Hirohito در دوران بین دو جنگ جهانی پیشرف ژاپن به سمت جامعه ی مدرن با شکست مواجه شده بود آنها بعد از جنگ جهانی اول یک حکومت دموکراتیک را پایه گذاری کردند و با یک سرعت عجیب و معجزه آسایی از جامعه ای سنتی به کشوری مدرن با حکومت دموکراتیک تبدیل شدند اما این حکومت هم مثل بسیاری از حکومت های دموکراتیک دیگه ی اون دوره بنظر شکست خورده بود اقتصاد نابود شده بود و فقر و گرسنگی بیداد می کرد،با اینکه ژاپن در سمت برنده ی جنگ جهانی اول بود اما اونها هم مانند ایتالیایی ها چیز زیادی از ورسای گیرشون نیومد.

با کنار گذاشتن دموکراسی در کشورهای اروپایی مانند ایتالیا،آلمان و اسپانیا ژاپنی ها هم کم کم به این فکر افتادند که شاید باید از سیستم غربی فاصله بگیرند اونها دوباره به سیستم قدیمی اداره ی مملکت برگشتند.ژاپن یک جزیره ی دور افتاده بدون هیچ منبعی بود اونها دیدن هیچ کاری برای بیرون آمدن از این رکود بزرگ اقتصادی نمی توانند انجام بدن ژاپنی ها با طمع به کشور همسایشون چین نگاه می کردند اونا می دیدن که قدرت های برتر اروپایی مثل

فرانسه و انگلیس دارن تمام منابع و ثروت این کشور را غارت می کنند ولی ژاپنی ها که با غربی ها در یک جبهه می جنگیدند هیچی از این منابع گیرشون نمی یومد.

ژاپن هم مثل ایتالیا احساس می کرد که در عهدنامه ی صلح ورسای بهش خیانت شده و چیزی بهشون نرسیده به همین دلیل از انگلیس و فرانسه دلسرد شدند و حس می کرد که متحدان قبلی بهش خیانت کردند،ژاپن هم مانند ایتالیا به دنبال متحدان جدیدی می گشت و نتیجه این شد که ژاپن به سمت آلمان نازیستی و ایتالیا فاشیستی تمایل پیدا کرد اما حکومت ژاپن با اون دوتا خیلی تفاوت داشت، نظام حکومتی ایتالیا حتی 1% هم شبیه ایتالیا و آلمان نبود ولی حداقل در یک زمینه با هم دیگه اشتراک داشتن و اونم این که دشمنشون مشترک بود همه ی اینها از انگلیس و فرانسه کینه داشتن و می خواستن نابودشون کنن ولی از نظر سیستم و سیاست خیلی با هم دیگه فرق داشتن اما داستان مشکلی که ژاپن با انگلیس داشت برمی گرده به سالهای قبل انگلس ها وارد منطقه شدن و یک مرزی را بین چین و ژاپن مشخص کردند ((مرز مشترک)) که یک طرف برای ژاپنی ها باشه و یک طرف برای چینی ها که انگلیسی ها هم داخلش نفوذ داشتن،ژاپن یک نگاهی که به خودش کرد و یک مقدار از زمان سپری شد فهمید که اون قسمت که افتاده دست انگلیس پر از منبع و ثروت ولی این قسمتی که برای ژاپنه هیچی نداره و ژاپن هم برای این که از این حالت تحقیر آمیز خارج بشه تصمیم به گسترش قلمرو خودش در چین گرفت.در سال 1931 یک حمله ی غیر واقعی و برای به هم ریختن معادلات ژاپنی ها توسط چینی ها انجام شد این جنگ های غیرواقعی و سریع جزو تاکتیک های قدیمی چینی ها است اما ژاپنی ها از همین بهانه استفاده کردند و به منطقه ی مانکوریا حمله کردند و اونجا را در اختیار گرفتن و امپراطور قبلی چین در آن منطقه را به عنوان امپراطور دست نشانده روی کار آوردن با این پیروزی خیلی زود کشور ژاپن به یک کشور تمام نظامی تبدیل شد و امپراطور در بین مردم حکم خدا را پیدا کرد اما در عمل همه ی تصمیمات را ژنرال های ارتش می گرفتن این جنگ اولین جرقه ی جنگ جهانی دوم بود در LEAGUE OF NATIONS ژاپن را برای این کار متهم کردند اما هیچ انفاقی نیفتاد ژاپن از مجمع خارج شد این اتفاقات یک سال قبل از قدرت گرفتن هیتلر صورت گرفت در سال 1936 بخاطر ترس از شوروی کمونیستی؛ژاپن با آلمان و ایتالیا یک قرار داد همکاری بر ضد کمونیسم امضاء کرد یکسال بعد یعنی در سال 1937 جنگ اصلی بین ژاپن و چین آغاز شد دوباره با همون حمله های سریع و غیرواقعی چینی ها در سپتامبر 1937 پایتخت اون زمان چین نایکینگ دست ژاپنی ها افتاد و دست کم 300000 چینی چونشون را از دست دادند و بسیاری دیگه مورد تجاوز قرار گرفتند این اتفاق هم دو سال قبل از جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد در سال 1937 نیمی از مسیر جنگ جهانی دوم شروع شده بود،تاریخ دانان چینی این جنگ را آغاز جنگ جهانی دوم می دانند دیگه تقریبا معلوم شده بود که حمله به کشورهای دیگه واکنشی چندانی از نظر جامعه ی جهانی نداره.

ژاپنی ها قسمتی از چین را تصرف کرده بودند،موسولینی اتیوپی در آفریقا را گرفته بودن و هیتلر هم رایلند را پس گرفته بودند همه ی اینها هیچ واکنشی از سمت جامعه ی جهانی به همراه نداشت با قدرت گرفتن حزب نازی در همسایگی آلمان یعنی کشور اتریش حالا هیتلر نظرش به سمت کشورهای همسایه جلب شد جنگ جهانی دوم از قبل شروع شده بود و همه چیز بوی شدت گرفتن این جنگ را می داد.

قدرت گرفته از بلاگیکس ©