معمای تاریخ

در معمای تاریخ ما به موضوعاتی میپردازیم که هیچگاه بیان نشده باشند یا کمتر به آنها پرداخته شده باشد.

آمریکا چگونه پوتین را ساخت (بخش اول)
18:54 1402/04/18 | امیررضا ستوده
آمریکا چگونه پوتین را ساخت (بخش اول)

روسیه پس از ماه ها تنش با اوکراین و غرب در صبح پنجشنبه 5 اسفند سال 1400 به خاک اوکراین حمله کرد،این حمله در برابر سیاست های ناتو و آمریکا شکل گرفته بود و اعلان جنگی از سمت روسیه به سمت کشورهای اروپایی بود ولی چیشد که بعد از فروپاشی شوروی و دوستی گورپاچف با آمریکا و غرب تنها 33 سال بعد جهان به نقطه ی فعلی رسید،روزنامه نگار معروف آقای Vladimir pozner در کنفرانسی در داشنگاه یِل آمریکا توضیح داد که چیشد که ما از برادر گٌربی یعنی همون گورپاچف به پوتین فعلی رسیدیم و چیشد که دنیایی که قرار بود پس از فروپاشی شوروی وارد یک صلح جهانی بشه به یک چنین تنشی رسید.

در این مقاله راجب این قضیه صحبت میکنیم.

منبع ما در این مقاله سخنرانی آقای Vladimir poznerخبرنگار معروف در داشنگاه یِل هستش و لینک سخنرانی را هم در ابتدای بخش مقاله قرار دادم.

ایشون در جریان صحبت هاشون از تمام منابع رونمایی میکنند و به تعداد زیادی اسناد که همه ی اونها آمریکایی اشاره میکنه.

حتما اگر فرصت کردید سخنرانی ایشون را ببینید اما قبل از پرداختن به این مقاله با این شخصیت یعنی آقای Vladimir pozner بیشتر آشنا بشیم.

آقای پازنر در فرانسه متولد شد پدرش روس بود و مادرش فرانسوی ولی از همون دوران کودکی با مادرش به نیویٌرک رفت و در آمریکا بزرگ شد،این نیمه فرانسوی بود و نیمی روس و اینکه از کودکی در نیویٌرک زندگی میکرد باعث شد تا یکم بیشتر به درگیری بین آمریکا و اروپا با روسیه باشه.در جوانی هم به عنوان به روزنامه نگار در شوروی مشغول به کار شد و بعد هم به عنوان روزنامه نگار خاک شوروی ترک کرد و به نیویٌرک آمریکا آمد و در اونجا کار خبرنگاری را ادامه داد.

همین رفت آمد بین دو کشورر یعنی شوروی و آمریکا با مطالعه سیاست باعث شده که دید خیلی بیشتری نسبت به مسائل این دو کشور پیدا کنه چون دستگاه پروپاگاندا روسیه به مراتب ضعیف تر از آمریکا بودو چیزی که ما و اکثر مردم جهان میشنویم از رسانه های غربی هستش.

ایشون در نهایت در سال 2018 در دانگاه یِل کنفرانسی ایجاد میکنه و کل روند تاریخی بین دو کشور آمریکا و روسیه با سند و مدرک بسیاری قوی توضیح میده و ما هم در این مقاله دقیقا از صحبت های ایشون استفاده کردیم و چیزی از خودمون اضافه نکردیم حتی عنوان مقاله را که گذاشتیم چگونه آمریکا پوتین را بوجود آورد

دقیقا مثل عنوانی هستش که ایشون روی کنفرانس گذاشته.

gorby:

سخنرانی آقای پازنر برای سال 2018 میلادی،چهار سال قبل از اینکه بین روسیه و اوکراین جنگ بشه.

آقای Vladimir pozner در ابتدای بحث اعلام میکنه که ما در دوره ی خطرناکی هستیم کی؟در سال 2018،روابط بین روسیه و آمریکا چه روسیه ی کنونی و چه شوروی سابق هیچ وقت تا این حد تنش نداشته.Pozner ادامه میده و میگه من دردوره ی جنگ سرد من در شوروی زندگی میکردم و در اونجا هم روزنامه نگار بودم،ولی میگه در همون جا هم در بدترین شرایط جنگ سرد هم تا این حد تنش بین آمریکا و روسیه وجود نداشت،در زمان شوروی ترس زیادی از بمب اتم و جنگ های بین ابر قدرت ها بود و فیلم های زیادی هم هر دو کشور راجب این قضیه ساختن و هردو در این زمینه بسیار احتیاط میکردند.اما بعد از یک مدتی اون ترس ها از بین رفت و مردم طوری با هم دیگه رفتار میکردن که انگار اصلا بمب اتمی وجود نداره ولی در حال حاضر احتمال استفاده از بمب اتم در جنگ ها بسیار بالا رفته و حتی احتمال استفاده ی اشتباه هم وجود داره یعنی اینکه به صورت اتفاقی و بر اثر سوء تفاهم از بمب اتم استفاده بشه و همه چیز را از بین ببره چون اعتماد بین دو کشور از بین رفته،در گذشته چندبار کامپیوتر ها به اشتباه حمله ی بمب اتمی را در دو طرف اعلام کردند یعنی در شوروی و آمریکا،قبلا وقتی شما دریافت میکردید کشوری به شما حمله ی اتمی کرده تا وقتی که بخواین جواب حمله را بدین چند دقیقه ای زمان میبرد حدودا 10 دقیقه و همین زمان هم کافی بود تا ببینن که حمله واقعیت داره یا نه ولی الان دیگه اینجوری نیست،در حال حاضر اگر یکی از این اشتباهات رخ بده بدون شک کشورمقابل در کسری از ثانیه ی حمله ی واقعی را انجام میده چون هیچ کدوم از طرفین به اون یکی اعتمادی نداره و هردو طرف این رو یک زنگ خطر جدی در نظر میگیرند. 

آقای Pozner در ادامه میگه همین چند وقت پیش بود  که ما نسبت به وضعیت جهان بسیار خوشبین بودیم وقتی گورپاچٌف با آمریکایی ها نزدیگ شده بود و همه میگفتن گٌربی گٌربی یا برادر گٌربی همه ی میگفتن آمریکایی ها و روس ها بالاخره با هم دیگه دوست شدن ولی در مدت زمان کوتاهی همه چی برعکس شد،اما دقیقا چه اتفاقی افتاد که ما از برادر گٌربی به وضعیت و تنش الان رسیدیم.

شوروی از زمانی که گورپاچف سر کار اومد خیلی دوام نیاورد،گورپاچف در ماه مارس 1985 میلادی به قدرت رسید و در دسامبر 1991 دیگه چیزی به اسم شوروی وجود نداشت،بعضی ها معتقدند فروپاشید ولی آقای Poznerمعتقد فرونپاشید و طبق قراردادی به نام  Belovezh  Accords سه تا رئیس جمهور یا رهبر یعنی رئیس جمهور اوکراین،بلاروس و روسیه که در اون دوران رئیس جمهورش یِلستین بود تصمیم گرفتند به صورت مستقل عمل گنند،تصمیم گرفتند تا اتحاد جماهیر شوروی را منحل کنند و قطعا هر کدوم از این افراد دلایل خودشون را داشتند ولی اگر به رئیس جمهور روسیه نگاه بکنیم دلیلش کاملا مشخص بود،اون رهبر قسمت روسیه بود و نفر دوم بعد از گورپاچف چون گورپاچف رهبر کل امپراطوری شوروی بود و روسیه بخشی از شوروی را تشکیل میداد هر چند بزرگترین بخش ولی در هر صورت بخشی از اون امپراطوری بود،وقتی شوروی وجود نداشته باشه دیگه رهبری هم وجود نداره و این فرد یعنی boris yeltsin میتوانست از شر گورپاچف راحت بشه و این دقیقا همون کاری بود که انجام داد.

وقتی شوروی وجود نداشته باشه دیگه چیزی هم به نام پیمان ورشو وجود نداره،پیمان ورشو چی بود؟

پیمان ورشو (warsaw pact) یک پیمان نظامی بین کشورهای اروپایی بلوک شرق بود،این پیمان به امضاء 8 کشور اروپایی یعنی شوروی،آلبانی،آلمان شرقی،بلغارستان،چکسلواکی،رومانی،لهستان و مجارستان رسید و در جنگ سرد رقیب اصلی ناتو محسوب میشد.وقتی شوروی از بین رفت این پیمان هم از بین رفت،در این زمان آمریکا باید تصمیم میگرفت با روسیه ی جدیدی که ایجاد شده چطور برخورد کنه یعنی روسیه ی پس از فروپاشی شوروی،آمریکا باید تصمیم میگرفت که سیاستش در مورد کشور جدید چه چیزی باشه،در مقابل yeltsin هم باید تصمیم میگرفت که سیاستش در مورد آمریکا چی باشه،خیلی سریع پس از فروپاشی شروی yeltsin در فوریه 19292 میلادی به آمریکا رفت و در جلسه ای که با اعضاء کنگره ی آمریکا داشت اعلام کرد که مردم روسیه ی آماده هستند تا دست دوستی به سمت آمریکا دراز کنن برای دنیایی بهتر و بدون جنگ و جهانی با صلح و دوستی همه ی ملت ها و این چیزی بود که اکثر مردم روسیه میخواستن و الان هم اکثر مردم روسیه اگه خیلی طرفدار دوستی با آمریکا نباشن ولی دوست دارند حداقل توافقی بین دو ملت وجود داشته باشه و این چیزی بود که yeltsin هم میخواست اما در ازای اون چه چیزی دریافت کرد.

آمریکا میتوانست با دو روش با روسیه ی جدید برخورد کنه یکی اینکه بیاد و با روسیه مثل دشمنش در اروپا بعد از جنگ جهانی دوم رفتار کنه یعنی آلمان و ایتالیا یا مثل چندتا کشوری که اشغال شده بودند مثل فرانسه و یا مثل کشورهایی که مانند انگلیس که اشغال نشده بودند در جریان جنگ ولی آسیب شدید دیده 

بودند و به طور کلی میتوانست رویکردی که با اروپا در پیش گرفته بود با روسیه هم در پیش بگیره یعنی یک راه حلی را پیاده بکنه که نازی ها و فاشیست ها دیگه در این کشورها ظهور نکنند و کمونیست ها دیگه به قدرت نرسن چون در اون سال ها کمونیسم در فرانسه و ایتالیا هنوز قدرتمند بود برای همون دوره همدیگه جمع شدند و پلن را پیاده کردند به اسم مارشال پلن که خیلی ها اون را قویترین سیاست خارجی آمریکا تا امروز میدانند.

Marshal plan:

آمریکا با همین مارشال پلن کلی پل خرج کرد که یک سری چیزهایی که دوست داشتن در اروپا از بین بره و فرهنگ و تفکر و سیاست مردم اروپا به سمت آمریکا تمایل پیدا کنه که این مارشال پلن سیاست بسیار موفقی بود و رنگ اروپا را عوض کرد و همون رنگی کرد که آمریکا دوست داشت داشته باشه و کاملا هم به اهدافشون رسیدن،اونها میتوانستند این سیاست را در مقابل روسیه هم پیاده کنند و به این طریق میشد دموکراسی ذره ذره در روسیه شکل بگیره،آقای Pozner اینجوری میگه،میگه بزارید باهاتون رو راست باشم روسیه هیچ وقت در هزاران سال تاریخ خودش دموکراسی نداشته به هیچ وجه نداشته اکر هم قبلا داشت میتونستیم بگیم یک زمانی اینجوری بوده  و روس ها حداقل میدونن دموکراسی چی هستش  ولی هیچ وقت نبوده و مردم روسیه اصلا نمی دونن دموکراسی چجوریه پس سیاست آمریکا از نظر آقای Pozner میتونست اینجوری باشه بیاید کمی پول هزینه کنیم و ذره ذره دموکراسی را در روسیه جا بندازیم و به این طریق وقتی اونها مزه دموکراسی را بچشن دیگه اجازه نمیدن کمونیست یا یک تفکر تمامیت خواه بوجود بیاد و به اون کشور برگرده این میتوانست یک رویکرد باشه که قبلا هم رویکردش را در اروپا به طور مثبت پس داده بود.

رویکرد دوم میتوانست این باشه که بگن 40 سال شما بمب اتمتون و ترس استفاده از اون رو سر ما بوده و شما هم و در جنگ سرده شکست خوردید و حالا نوبت ماست و شمال باید بابت این همه سال های سیاه تنبیه بشید یعنی یک سیاست خیلی سختی را در مقابل روسیه اتخاذ بکنه،در ابتدا در آمریکا هر دو نظریه مطرح شد و هر دو دیدگاه طرفدارانی هم داشت تا اینکه میرسیم به سال 1992 میلادی در این سال در آمریکا یک سندی مطرح شد این سند را فردی مطرح کرد به نام Paul Wolfowitz این فرد در وزارت دفاع آمریکا کار میکرد و مسئول تنظیم سیاست های خارجی وزارت دفاع آمریکا بود و سندی هم که مطرح کرد معروف شد به دکترین Wolfowitz البته نه به طور رسمی ولی خوب معمولا ازش به این اسم یاد میشود و همین الان هم اگر همین اصتلاح را در اینترنت سرچ کنید میتونید کامل مفاد این سند را مشاهده کنید بعدا هم این سند به طوری رسمی تبدیل شد به دکترین بوش،این مقاله بعد ها به  دست نیویرک تایمز رسید و به صورت عمومی افشا شد.

اما این سند چه چیزی را مطرح میکرد؟همون طور گفتیم خودتون میتونید خیلی راحت و با یک سرچ اون را پیدا کنید.

این سند این را میگفت و من عین متنش را میخوانم:

آمریکا به هیچ عنوان نباید به هیچ کشور دیگه ای اجازه بده که باهاش رقابت کنه.آمریکا باید قدرت برتر جهان باشه و ما باید به متحدانمون بگیم که خودشون 

دنبال تولید سلاح نباشن چون ما واسشون سلاح تولید میکنیم و ما باید حواسمون به روسیه باشه چون ما نمیدونیم مسیرشون به کدام سمت خواهد رفت.حرس بزرگ ممکنه دوباره روی پاهاش واسته و غرش کنه.

وقتی این مقاله توسط نیویٌرک تایمز به بیرون از کشور راه پیدا کرد همه  از این مقاله در آمریکا انتقاد کردند و بهش اعتراض کردند جوری که:

 Edward Moore  Kennedyگفت که این مقاله یک مقاله امپریالیستی که هیچ کشوری نه میتونه و نه میتونه قبولش بکنه برای همین در نهایت سریع مثاله را حذف کردند  و دوباره توسط آقای Dick Cheney and Colin Powell چِینی و وزیر دفاع وقت آمریکا آقای پاوِل نوشته شد ولی صحبتشون بازم تقریبا همون بود اما اینبار گفتن آمریکا و روسیه باید تنها ابرقدرت های جهان باشند و یکجورایی این نظریه در نهایت مورد قبول قرار گرفت ولی رویکرد آمریکایی ها در برابر روسیه به این صورت بود که شما دیگه ابرقدرت نیستید و شما دست دوم قدرت را تشکیل میدید و لطفا آرام و ساکت باشید.

ناتو:

آقای Pozner ادامه میده اگر کسی سیاست های اخیر آمریکا را دنبال کرده باشن حرف های من براشون عجیب نیست و همه ی این حرف سند و مدرک داره،سند و مدرک هایی که داخل خود آمریکا است و خود رسانه های آمریکایی اون را افشا کردند اما یک فلش بک کوچک بدیم به داستان گورپاچف،در جلساتی که عمولا با گورپاچف میذاشتن بسیار اسرار کرده بودند که گورپاچف اجازه بده دیوار برلین خراب بشه و آلمان دوباره یکپارچه بشه.

James baker  وزیر امور خارجه ی وقت آمریکا به گورپاچف گفته بود اگر دیوار برلین را خراب کنید ناتو 1 اینچ هم به سمت شرق گسترش پیدا نمیکنه،آقای Pozner میگه وقتی من اینو میگم خیلی ها با من مخالفت میکنند و میگن این حرف را نزده و چیزی راجب 1 اینچ جلوتر یا عقب تر رفتن نگفته در اینترنت و شبکه ها مجازی خارجی هم خیلی متن و فیلم درست کردند و گفتن که یک چنین حرفی زده نشده ولی آقای Pozner برای حرفش سند داره سند ایشون در 12 دسامبر 2017 اثبات شد در کجا؟ در آرشیو دقاع ملی آمریکا در دانشگاه جرج واشنگتن این آرشیو گفت و گوش گورپاچف با وزیر امور خارجه ی آمریکا از حالت محرمانه خارج کرد و اون را در دسترس همه قرار داد در اون سند به وضوح میتونید این جمله را از baker ببینید  اما فقط baker این را به گورپاچف نگفته بود بلکه خیلی های دیگه هم این را گفته بودند مثل رهبر آلمان غربی که در اون دوران همین را گفته بود.  bakerدر این گفت و گو سه بار به گورپاچف اطمینان میده مه ناتو حتی یک اینچ هم به سمت شرق نمیاد اما قبلش بذارید یکم با ناتو آشنا بشیم و ببینیم دقیقا ناتو چیه؟

ناتو مخفف این هستش North Atlantic Treaty Organization میشه به معنای سازمان پیمان آتلانتیک شمالی این سازمان با پیمانی در 4 آوریل سال 1949 در واشنگتن پایه گذاری شد.

در ماده ی 5 این پیمانه نامه نوشته شده که حمله به یکی از کشورهای عضو ناتو معادل حمله به

تمام کشورهای عضو میشه و همه باید در مقابلش دفاع کنند و هر کشوری هم که عضو ناتو باشه

باید سالانه 2% از درآمد خودش را به ناتو بده تا ناتو بتونه ارتش خودش را تقویت بکنه.

ناتو در حال حاضر بزرگترین پیمان نظامی جهان هستش و بیش از 30 کشور درحال حاضر عضو ناتو هستند اما اصلا ناتو برای چی تشکیل شد؟

بعد از جنگ جهانی دوم شوروی خیلی قدرتمند شده بود و غربی ها از استالین به شدت میترسیدند چون شوروی تمام اروپای شرقی را زیر نفوذ خودش قرار داده بود و تا آلمان شرقی هم نفوذ کرده بود و این بسیار دولت های غربی را میترسوند.در نهایت انگلیس پا پیش گذاشت تا برای مقابله با این تهدید درخواست ایجاد سازمانی مثل ناتو را بوجود آورد و با عضویت 5 کشور کار ناتو شروع شد و خیلی سریع 5 شد 12 تا کشور و مدیریت اون هم به واشنگتن سپردن اسمش را هم گذاشتن ناتو و شوروی هم برای مقابله با این پیمان،پیمان ورشو را با متحدان خودش امضاء کرد و در این دوران دو طرف شدیدا روی قدرت بمب اتمی خودشون کار کردن و همه میدونستن اگر جنگی بین این دو جناح شکل بگیره جنگی خواهد بود که دنیا را با بمب اتم نابود خواهند کرد.

نقض پیمان نامه:

در نهایت گورپاچف پذیرفت و دیوار برلین فرو ریخت ناتو هم سر حرفش موند و در دوران بوش پدر هیچ پیشروی نداشتند،در زمان 4 سال اول کیلینتون هم همینطوری موند و ناتو گسترشی پیدا نکرد ولی در 4 سال بعدی کیلینتون و تقریبا در سال 1996 ناتو تصمیم گرفت به سمت شرق پیشروی بکنه و در 3 کشور لهستان،جمهوری چک و مجارستان نفوذ کردد

در سال 1998 نیویرک تایمز مقاله در تصمیم گسترش ناتو چاپ کرد،یک مقاله ی بسیار تند و تیز و یک جهت گیری بسیار آشکار علیه سیاست آمریکا این را کی چاپ کرد؟

خود نیویرک تایمزی که مال آمریکا بود عین این مقاله را هم براتون اینجا آوردم:

امروز دوم می 1998،این آغاز یک جنگ سرده جدیده،روس ها کم کم شروع میکنند و به این تصمیم واکنش منفی نشان خواهند داد و در سیاست هاشون تأثیر خواهد گذاشت.

این یک اشتباه وحشتناکه و هیچ دیلیلی برای انجام این کار وجود نداره.

این تصمیم به یکباره تمام اون رابطه ی دوستی که قرار بود بین روسیه و آمریکا شکل بگیره را تحت تأثیر قرار داد و همه چیز ار همینجا شروع شد،در همون دوران یِلستین واکنش نشان داد و گفت شما قول داده بودید که همچنین کاری نمیکنید پس ما دیگه چطور میتونیم به شما اعتماد کنیم. 

آقای Pozner در اینجای کار یک چالشی را در کنفرانسش مطرح میکنه،یک زمانی در نظر میگره و میگه گورپاچف در ماه مارس 1985 به قدرت رسید و تا سال 2007 که پوتین هفت سال در قدرت بود 22 دو سال فاصله ی زمانی داریم،من شما را به چالش میکشم در این 22 سال یک مورد پیدا کنید که شوروی و روسیه چه در سیاست های خارجی و چه در سیاست های داخلی شون کاری کرده باشند کاری کرده باشند که به هر نحوی آمریکا را عصبانی کرده باشه یا ناامید کرده باشه و یا اینکه ضد اونها بوده باشه،آقای Pozner خودش جواب میده و میگه حتی یک مورد هم وجود نداره در تمام این 22 سال حتی کوچکترین کاری بر ضد سیاست های آمریکا از طرف روس ها وجود نداشته و حالا روسیه در مقابلش چی دریافت کرد؟

اول گسترش ناتو.بعدش بمباران یوگسلاوی که توسط ناتو انجام شد و ناتو به آمریکا متصل بود و سیاست هاش را کامل از آمریکا میگرفت،سازمان ملل هم اصلا این حمله را محکوم نکرد.بمباران یوگسلاوی در 24 مارس 1999 تا 10 ژوئن 1999 ادامه داشت.

بعدش به رسمیت شناختن کٌذووا بود که قرن های قسمتی از صربستان بود،افرادی در روسیه بودن که گفتن دارید غول را از تو چرغ جادو میکشید بیرون چون اگر شما این کار را بکنید بقیه ی کشورها هم شروع میکنند و اداعای استقلال طلبی میکنند و خیلی از مرز ها دوباره تغییر میکنه،روسیه هم بعدا در برابر آبخیزی ها همین کار را کرد و اونها را به رسمیت شناخت و از اونجا دیگه جنگ سرد به اوج رسید،رسمی شده بود.

در دوران یِلستین ما یِلستین را می بینیم که خیلی عصبانی بود و شروع به سخنرانی کرد در سخرانی هاش میگفت شما نمی تونید با ما همچین کاری بکنید،ما کشور بزرگی هستیم و تاریخ بسیار غنی داریم و روسیه دوباره برمیگرده بارها یا عصبانیت این جمله را تکرار میکرد که روسیه دوباره بر میگرده و در نهایت میرسیم به سال 2000.

 

 

قدرت گرفته از بلاگیکس ©