در سال 1933 یک صدرالاعظم دیگر جدید در آلمان انتخاب میشود.او با تئوری های توطئه ای که امروزه مطرح میشود قدرت رو به دست نگرفت.او برای انتخاب شدن دست به هیچ خشونتی نزده بود اون با قوانین کاملا دموکراتیک دولت وایمار ریپابلیک روی کار آمده.دموکراسی که کاملا صریح قول داده بود اون را به طور کامل از بین میبره ....
شاید برای شما هم عجیب باشد ولی در دوران بعد از جنگ جهانی اول مردم آلمان و همچنین خیلی از کشورهای اروپایی علاقه ی چندانی به حکومت دموکراسی نداشتند آنها به دنبال یک منجی می گشتند.دوست داشتند که یک فردی بیاد که همه ی امور را به دست بگیرد و اون کشور رو از منجلابی که داخلش افتاده نجات بده چون کل اروپا داخل یک منجلاب بزرگ افتاده بود. رکود بزرگ اقتصادی شکل گرفته بود،جامعه فقیر شده بود و گرسنگی روز به روز بیشتر میشد.خیلی از رهبران کشورهای اروپایی هیچ گونه نمی توانستن جوامع خود را رو از فقر و مشکلاتی که دست و پا گیره جامعه شون شده نجات بدن.
((وقتی که فقر میاد دموکراسی هم جلوه ی زشتی پیدا می کنه))
صدرالاعظم جدید آلمان یک وعده ی دیگه هم داده بود و اون اینکه کار نیمه تمام جنگ جهانی اول رو تمام می کنه حتی اگر بهای اون خون باشه این فرد آدوف هیتلر بود ....
چرا جنگ جهانی اول شروع؟دلیل آغاز اون چه بود؟آیا آلمان جنگ رو شروع کرد؟قرارداد ورسای که منجر به تحقیر آلمان میشد چه بود؟هیتلر چگونه به قدرت رسید؟و.......
وقتی که جنگ جهانی اول تمام شد کشورهای پیروز که اکثرا کشورهای غربی بودن شروع به نوشتن تاریخ جنگ جهانی دوم کردند.تاریخی نوشتند که وقتی می خوانیم نکات مجهول خیلی زیادی داره بطور ساده تر این رو میگویند که در یک دوره ای در سه کشور آلمان و ایتالیا و ژاپن سه فرد دیوانه ظهور کردند که بسیار دژخیم و خونخوار بودند.در آلمان هیتلر در ایتالیا موسولینی و در ژاپن هیروهیتو، ولی هیچ وقت نمیگویند که دلایل اینکه این افراد وارد جنگ شدن چه چیزی بود.خیلی راحت می گویند که هیتلر یک شب از خواب بیدار شد تصمیم گرفت که جهان رو تبدیل به بک آشفته بازار بکنه.از اینرو اقدام به جنگ کرد و دو فرد دژخیم دیگه ((هیروهیتو)) و((موسولینی)) با هیتلر هم پیمان شدند و متفقین را تشکیل دادند و نیروهای که متحدین رو تشکیل می دادن مانند یک فرشته ی نجات ظهور کردند و این نیروهای شرور شیاطینی رو از بین بردن.در واقع یک چنین تاریخ ساده ای رو برای ما نقل می کنند و تمامی تقصیرها رو گردن اون افراد می اندازند اما اشاره نمی کنند که چه اتفاقاتی افتاد که این افراد وارد جنگ شدند حتی در تاریخ یک مقوله ای رو آوردند به نام ((مد من هیتلر)) به معنای هیتلر دیوانه هر فردی که اقدام به جنگ و کشتار می کنه لقب این فرد رو هیتلر میزارن و این به این معنا است که در این حد از اون افراد نفرت دارند مخوصا خود هیتلر.
ما در این مقاله قصد داریم تا سایر منابع دیگر رو هم برسی کنیم نه فقط منابعی که جناح پیروز ((متفقین)) اون رو نوشتن.در واقع تمام این منابع رو کنار همدیگر قرار بدیم و به یک نتیجه برسیم.اصلا می خوایم ببینیم که آیا واقعا جنگ رو هیتلر شروع کرد،آیا جنگ در اروپا آغاز شد یا نه سالهای قبل تر در نقطه ای دیگر جنگ جهانی شروع شده بود در این مقاله به برسی این موضوعات خواهیم پرداخت.
*بخش اول: جنگ نیمه تمام:
ما بدون اطلاع از جنگ جهانی اول ما نمی تونیم دلایل وقوع جنگ جهانی دوم رو برسی کنیم قبلا در مقاله ای جداگانه درباره ی جنگ جهانی اول و دلایل وقوع آن صحبت کردیم.جنگ جهانی اول اصلا به اعتقاد خیلی ها تمام نشده بود و این جنگ نیمه کاره رها شده بود،وقتی که جنگ جهانی اول تمام شد مشکلاتی در کشورهای اروپایی شکل گرفت که مشابهش در جنگ نبود.فقر،رکورد اقتصادی،گرسنگی و بحران های دیگری بوجود آمد که خیلی از رهبران این کشورها نمی تونستن هیج کمکی به جوامعشون بکنن. تمامی رهبران کشورهای اروپایی در زمان جنگ جهانی دوم همون افرادی بودند که در جنگ جهانی اول هم حضور داشتن.اما در این زمینه حتی کشورهای پیروز در جنگ جهانی اول هم دچار بحران اقتصادی شده بودند در این زمینه یک وجه مشترک بین این کشورها وجود داشت.
برای اینکه بفهمیم چرا جنگ جهانی دوباره در سال به 1939 به اروپا برگشت ابتدا باید ببینیم جنگ درسال 1914 چطور دامن اروپایی ها رو گرفت و چه اتفاقی افتاد که اون جنگ تمام شد.
دلیل جنگ جهانی اول خیلی ساده بود آلمان شدیدا داشت پیشرفت می کرد و تبدیل به یک ابر قدرت می شد اما چطور ممکن بود ابرقدرت های اروپایی اون دوران مثل انگلیس و فرانسه و روسیه بتوانند ظهور یک ابرقدرت جدید رو تحمل کنن درگیری بین این کشورها به قدری بالا گرفت که با کوچکترین بهونه و فقط شلیک یک گلوله توسط یک نوجوان می توانست آغازگر یک جنگ خونین باشد.
جنگ جهانی اول به یکباره و به طور باور نکردنی پایان یافت این در حالی بود که آلمان همچنان قدرت خودش رو داشت و چطور امکان داشت که اون آلمان قدرتمند به یکباره بازنده ی جنگ اعلام بشه.
آلمان در جبهه ی شرقی ضربات بسیار مهلکی رو بر روسیه ی تزار وارد کرده بود قبل از اینکه جنگ جهانی اول خاتمه پیدا کنه روسیه در مقابل آلمان به زانو در آمده بود در جناح غربی هم کشورهای غربی نتوانسته بودن آلمان رو اشغال کنند هیچ کدوم از شهرهای آلمان به دست کشورهای غربی نیفتاده بود اما به یکباره ما آلمان رو دیدیم که اومد و عهدنامه ی صلح رو امضاء کرد و خودش رو بازنده دونست.
در اواخر جنگ جهانی اول آلمان قرار بود یک حمله ی همه جانبه به فرانسه داشته باشه اما این حمله هیچ وقت اتفاق نیفتاد.آلمانی ها معتقد بودند ارتش آنها از پشت خنجر خورده و بهشون خیانت شده و به هیچ عنوان شکست نخوردن.در آلمان یک انقلاب رخ داد و ویلهلم دوم برکنار شد،آلمان ها با تمام دنیا در حال جنگ بودن و واقعا کسی جلودارشون نبود اما به یکباره در سال 1918 جنگ متوقف شد.
جنگ با چیزی که بهش آرمستیس ((ARMISTICE)) گفته میشد خاتمه پیدا کرد. اما ARMISTICE به چه معنا بود. ARMISTICE یک اصطلاح نظامی به معنای توقف جنگ در اوج درگیری.در فارسی هم به معنای آتش بس هستش.تا زمانی که نمایندگان کشورهای درگیر وارد یک مجمعی بشن و در اونجا عهدنامه ی صلح نهایی رو امضاء کنن و همین کار رو هم در اروپا انجام دادن،عهدنامه ای موسوم به عهدنامه ی ورسای اما در این عهدنامه ی صلح ورسای دولت انقلابی لنین یعنی شوروی کمونیستی دعوت نشده بود چون کشورهای اروپایی با اون مشکل داشتن در حالی که روسیه متحد انگلیس و فرانسه بود و در جنگ هم شرکت داشت و خسارات زیادی هم دید ولی این کشورها اون دولت را به رسمیت نشناختن و شوروی به کنفرانس صلح ورسای دعوت نشد.
عهدنامه ی ورسای رو چه کسانی تنظیم کردند؟ تنظیم کنندگان عهدنامه انگلیس و فرانسه و آمریکا بودن و در نهایت ما آلمان رو دیدیم که فقظ وظیفه اش این بود که بیاد و پای عهدنامه رو امضاء کنه.عهدنامه ای که صفر تا صد علیه آلمان بود.
تمام مفاد معاهده آلمان رو مقصر جنگ معرفی می کرد.گارانتی ((ضمانت)) صلح این بود که تا جای ممکن آلمان را ضعیف کنن.آلمان قسمت زیادی از خاکش رو در قسمت شرقی از دست داد قسمت هایی در جنگ که همیشه در اون ها برنده بود یعنی لهستان شاید بهتر بود کشورهای
جدید رو بر اساس ملیت ها جدا می کردند،در حالی که در لهستانی که به تازگی بوجود آمده بود جمعیت زیادی آلمانی تبار زندگی میکردند و بر عکس تعداد زیادی لهستانی در آلمان زندگی می کردند.
جنگ وضعیت اقتصادی در فرانسه و انگلیس را به طور کامل نابود کرده بود برای رهایی از این وضعیت بد اقتصادی انگلیس و فرانسه در ورسای آلمان رو مجبور کردند پول زیادی به این دو کشور پرداخت کنه در واقع تمام بدهی های فرانسه و انگلیس رو آلمان مجبور بود پرداخت کنه، پولی که آلمان نداشت پرداخت این بدهی اقتصاد آلمان را به بدترین اقتصاد تاریخ تبدیل کرده بود. به سرعت فقر و گرسنگی سراسر آلمان رو فرا گرفت،آلمانی ها مجبور بودن منطقه ی رایلند که مرز آلمان با فرانسه می شد خالی از نیروهای نظامی بکنن.ارتش آلمان که اون زمان قویترین ارتش اروپا بود طبق معاهده ی ورسای مجبور بود نیروی نظامی اش رو تا 100000 نفر کاهش بده. این تعداد 100000 نفر حتی به کار دفاع از کشور هم نمی آمد چه برسه که با این ارتش بتونن به یک کشور خارجی اعلان جنگ بدن!!
ارتش آلمان طبق این قرارداد حق داشتن هواپیما و تانک جنگی و ساخت اون ها رو نداشت و همچنین نیروی دریایی آلمان باید کشتیهاشون رو تحویل فرانسه و انگلیس می دادن و فقط مجاز به داشتن 7 کشتی جنگی بودن و حق استفاده از زیر دریایی های جنگی را نداشتن.
قرارداد ورسای سازمانی به نام ((LEAGUE OF NATIONS)) بوجود آورد چیزی شبیه به سازمان ملل امروزی که قرار بود مشکلات از طریق صحبت کردن در این مجمع حل بشه و از آغاز جنگ پیشگیری بکنه.
قرارداد ورسای هیچ مشکلی رو حل نکرده بود،تمام تنش ها همچنان بین کشورها وجود داشتن و حتی تنش های جدید هم بهشون اضافه شد بود،با اینکه جنگ تمام شده بود و آلمان به عنوان یک کشور شکست خورده معرفی شده بود ولی هنوز همچنان قویترین کشور اروپا بود.
آلمان هنوز زیرساخت های اقتصادی خودش رو داشت،کارگاه ها و کارخانه هاشون رو داشتن کافی بود که این چرخه اقتصادی دوباره بچرخونن اگر دوباره آغار به کار می کردند میتونستن دوباره اقتصاد خودشون رو رشد بدن و مردم رو از فقر نجات بده ولی این وسط یک مانع بزرگ وجود داشت که عهدنامه ی صلح ورسای بود طبق عهدنامه ی ورسای آلمان هرچقدر پول در می آورد باید به انگلیس و فرانسه می داد و هیچ چیزی به خودش نمی رسید و نکته ی قابل توجهی که وجود دارد این هستش که کارگران آلمانی باید دو شیفت کار می کردن تا غرامت انگلیسی ها و فرانسوی ها رو جبران کنن و نکته ی مهمه دیگه ای که وجود داره این هستش که فرانسه و انگلیس روی این پول خیلی حساب باز کرده بودند.آنها قرار بود تا با پولی که از آلمان می گیرند تمامی مشکلات اقتصادی خودشون رو بر طرف کنن و خودشون رو به این پول خیلی وابسته نشون دادن ولی یک وحشتی هم داشتن ........
قبل تر گفتیم که مفاد عهدنامه ی ورسای خیلی سفت و سخت علیه آلمان بود و انگلیس و فرانسه این رو می دونستن اگر آلمان یکی از این مفاد رو زیر پا بزاره احتمال داره که دونه دونه ی این مفاد رو بزاره کنار و چه بسا اصلا کل عهدنامه رو کنار بزاره و شاید یک جنگ جدید هم شروع بشه بمعنای اینکه دیگه پولی به عنوان غرامت به انگلیس و فرانسه پرداخت نکنه،ارتش خودش را قوی کنه،تانک و هواپیما تولید کنه،منطقه ی رایلند رو از فرانسوی ها پس بگیره و...
و چون دیگه قرار نبود پولی به انگلیس و فرانسه بده اقتصاد اون کشورها شکننده می شد و از اونجایی هم که ارتشش رو قوی می کرد احتمال اینکه دوباره جنگی شکل بگیره زیاد بود بنابراین میتوان گفت مفاد این عهدنامه از همان ابتدا شکننده بود نه فقط آلمان بلکه انگلیس و فرانسه از پیامدهای اون وحشت داشتند.
آمریکایی ها از سال 1920 تصمیم گرفتند تا با دنیا تعاملات بیشتری داشته باشند.آمریکا DOCTRINE داشت به اسم MONROE DOCTRINE که اینطور می گفت که آمریکا به هیچ عنوان نباید در درگیری کشورهای دخالت کند و همچنین نباید به هیچ دولت اروپایی اجازه ی دخالت در امور آمریکا رو بده اما با ورود آنها به جنگ جهانی اول این DOCTRIN زیر پا گذاشته شده بود،کشورهای اروپایی هم اصلا دوست نداشتن آمریکا در LEAGUE OF NATIONS حضور داشته باشه چون دو تا اقیانوس آمریکا را از اروپا جدا می کرد و آمریکایی ها هیچ درکی از خطرها و مشکلاتی که کشورهای اروپایی با اون درگیر بودن نداشتند.
از زمان صلح ورسای تا 13 سال بعد وضعیت آلمان وحشتناک بود،بیکاری،فقر و... بیدا میکرد آلمانها خودشون رو زیر دست و پای فرانسه و انگلیس له شده می دیدن.
در اویل دهه ی 30 میلادی حمله به بانکهای آلمان باعث شد که پرداخت بدهی ((غرامت)) به انگلیس و فرانسه قطع بشه همین قضیه هم برای به قدرت رسیدن هیتلر خیلی بهش کمک کرد.
این 13 سال جنگ آلمانی ها بر سر پول باعث شد قرارداد ورسای عملا نابود بشه.وقتی که آلمان دیگه نتونست به انگلیس و فرانسه پول بده انگلیسی ها فهمیدن این قرار داد عملی نیست و دیگه نمی تونن این قرارداد را رسمی بدونند.انگلیس از فرانسه خواست تا قرارداد صلح ورسای رو نابود شده بدونن چون آلمانی ها بخاطر شرایط اقتصادی که دارن قادر به پرداخت پول نیستن و اگر ما زیاد به آنها فشار بیاریم میتواند پیامدهای وحشتناکی برای ما داشته باشه ولی فرانسه نپذیرفت و حتی از انگلستان دلسرد شد که چرا انقدر راحت فشار آوردن رو آلمان را کاهش بده،در اینجا فرانسوی ها دست به یک سری اقدامات تحقیر آمیز زدن.با نیروهای نظامی شون وارد خاک آلمان شدند،به شهر برلین رفتند و در روز روشن اقدام به کتک زدن مردم آلمان کردند پول ها و لباس هاشون رو می گرفتند و دائما در شهر می گقتند شما ملت شکست خورده هستید و تا وقتی که پول ما رو ندید شرایط همینه که هست.((این اتفاقات قبل از به قدرت رسیدن هیتلر اتفاق افتاد)).
هیتلر آرزوی یک حکومت قدرتمند را داشت اما خیلی ها این رویا را داشتن و شکاف رویا و حقیقت خیلی زیاد بود،هدف هیتلر فقط در ابتدا فقط یک چیز بود اون هم اینکه معاهده ی ورسای را بزاره کنار هیتلر به عهدنامه ی ورسای می گفت ((عهدنامه ی برده داری ورسای))
هیتلر می خواست آلمان را دوباره قدرتمند کنه از زمانی که هیتلر در سال 1933 قدرت را بدست گرفت سیاستش فقط یک چیز بود اینکه خط به خط معاهده ی ورسای را نابود بکنه.یکی از مشکلاتی که خیلی از تاریخ نگاران در مورد هیتلر انجام میدن این هستش که هیتلر را با سایر مقامات و رهبران سیاسی یکی در نظر می گیرن و شخصیتش را به یک شکل می بینن و مورد برسی قرار میدن و این قضیه کاملا اشتباهه.هیتلر یک فرق بزرگ با رهبران سیاسی چه در زمان خودش و حتی زمان حال داره هیتلر معمولا هر حرفی که می زد باید به عمل می نشست،
تمامی حرف هاش و به بهترین نحو ممکن و البته گاهی هم نسنجیده یعنی نگاه نمی کرد اگر این حرف عملی بشه بدون اینکه به پیامدهای اون فکر کنه هرچی که بود اون حرف باید عملی میشد.در اولین اقدام هیتلر به مردم آلمان قول یک رهبری کامل داد قول داده بود این حکومتی که در آلمان هست و معلوم هم نیست چه حکومتیه هست و مدام قدرت های مختلف دارن بهش تنه می زنن همه ی اینها رو کنار بزاره و یک حکومت واحد و قدرتمند را در آلمان روی کار بیاره.
1 ماه بعد از اینکه هیتلر قدرت را به دست گرفت مجلس آلمان به آتش کشیده شد.مجلس آلمان نماد دموکراسی در آلمان بود نازی ها کمونیست ها را مقصر می دونستن چیزی که روی کاغذ شاید یکی از اهداف کمونیست ها هم بود حتی یک کمونیست آلمانی رو هم بخاطر این کار اعدام کردن ولی هیچوقت معلوم نشد خود نازی ها این کار را کردن یا کار کمونیست ها بوده ولی اکثر منابع این رو تایید می کنن که نازی این کار را کردن هرچی که بود هیتلر به قولش عمل کرده بود و دموکراسی را در آلمان نابود کرد این چیزی بود که اکثریت مردم آلمان تو اون دوران با تمام وجود می خواستن درک این حقیقت برای زمان ما بسیار مشکله.
نازی ها از این شرایط نهایت استفاده رو کردند آنها بطور موقت مجلس را منهل اعلام کردند و تمام کمونیست ها و سوسیالیست هایی را که مخالفشون بودند را زندانی کردند.
دفتر صدرالاعظم و رئیس جمهور با هم ادغام شد،ارتش به آدولف هیتلر سوگند وفاداری یاد کرد و دموکراسی آلمان تبدیل به دیکتاتوری شد. در ابتدای کار که نازی ها قدرت را به دست گرفتند زیاد چیزی در مورد دشمنی آنها با یهودی ها به گوش نمی رسید و این قضیه چندان مهم نشده بود ولی وقتی هیتلر به طور کامل بر آلمان تسلط پیدا کرد علنا ضد یهودی ها شروع به سخنرانی کرد هیتلر می گفت :دشمن ملت آلمان یهودی ها هستند،یهودیان قصد دارند نژاد آلمانی ((نژاد آریایی نُردیک)) را از بین ببرند،هیتلر به مردمش گفته بود که یهودیان از نژاد اِسلاف ((کمونیست های شوروی)) هستن و این افراد قصد دارند به ما حمله کنند و نژاد ما را ریشه کن کنند و ما هم نباید به اونها اجازه این کار را بدیم.این یک طرف قضیه بود و شعار های نژاد پرستانه های که هیتلر در سخنرانی هاش از آنها استفاده می کرد،اما یهودیان چه کارهایی در جامعه ی آلمان کردند که مردم هم با هیتلر موافق بودند.
در آن زمان اکثر بیزینس های قدرتمند در اختیار یهودیان بود مثل بانک ها،کارخانه ها،
کارگاها و پشت این قضایا همه یهودی بودند و اکثر ثروت جامعه در اختیار یهودیان بود این یک طرف قضیه هست البته این رو هم بگیم که هیتلر هم فقر جامعه را به گردن یهودیان می انداخت و می گفت این یهودیان این پولها را داخل جامعه نمی ریزند و پول ها را برای خودشون نگه داشتن و همین یهودی ها یکی از عوامل فقر در آلمان شدند،یک قسمت دیگر برمی گردد به رسانه های پرنو گرافیک در آن زمان آلمان تبدیل شده بود.چون در آلمان فقر بر جامعه حاکم بود زنان آلمانی خودشون را با قیمت بسیار ناچیزی در اختیار مردان اروپایی قرار می دادن.
و رسانه ی پرنوگرافیک هم مدام داشت در آلمان چاپ می شد و پشت پرده این رسانه ها همچنان یهودی ها بودند به همین دلیل هیتلر این قضیه را یک تحقیر برای ملت آلمان می دانست که اینجا شده مهد فساد اینجا شده مرکز جنسیتی در اروپا و این قضیه برای ملت آلمان یک تحقیر محسوب میشود،هیتلر دست به کار شد و اولین اقدامات خودش را علیه یهودیان انجام داد اون بیزینس های قدرتمند را از یهودیان گرفت،تمامی این پولها و ثروت ها و کارخانه ها،یهودیان را از شغل ها رده بالا برکنار کرد و حتی مجبور به خروج از کشور کرد و تعداد زیادی رو هم دستگیر کردند و یک تعداد هم به دست حزب نازی کشته شدند و علاوه بر همه ی اینها انواع مسائل جنسی،رسانه های پرنوگرافیک همه ی اینها ممنوع اعلام شد حتی یک عکس معروفی هم هست که به کتاب سوزی نازی ها شهرت داره خیلی ها اعتقاد دارند که این کتاب هایی که نازی ها می سوزونند کتاب های کمونیستی و مجلات پرنو گرافیک هستش
که اون زمان تعداد خیلی زیادی در آلمان در حال انتشار بود و آلمان تبدیل به مهد این گونه رسانه ها شده بود.
هیتلر به تمام وعده هاش عمل کرده بود اون گفته بود بیکاری را ریشه کن می کنه و کرد،یک پلن برای احیای اقتصادی و اجتماعی آلمان مطرح کرد چیزی که اگر بهتر از سیاست های روزولت در آمریکا نبود چیزی کمتر از اون هم نداشت.پیشرفت آلمان باور کردنی نبود و پول و ثروت در جامعه پمپاژ می شد برنامه ی اقتصادی و ساخت و سازهای گسترده در جامعه راه اندازی شده بود و هر روز شغل های جدید بوجود می آمد.
تصویر آلمان در اویل دهه ی 30 و زمان روی کار آمدن هیتلر جامعه ای فقیر و شکست خورده بود که تبدیل به مرکز فساد در اروپا شده بود اما تصویر اواخر دهه ی 30 میلادی این بود که هیتلر و بقیه ی افراد جزب نازی با افتخار داشتن اتوبان های بزرگ آلمان را افتتاح می کردندچیزی که مشابهش را هیچ کشور دیگری نداشت.
روند پیشرفت آلمانی ها یک تفاوت بزرگ با آمریکا داشت،آمریکا برای پیشرفت اقتصادی همچنان لازم بود با یکسری از کشورها وارد معاهده ی اقتصادی بشه و یعنی به خیلی از کشوها
وابسته شده بود ولی آلمان خود کفایی اش خیلی بیشتر از آمریکا بود و زیاد لازم نبود از کشورهای دیگه کمک بگیر،گفتیم زیرساخت های اقتصادی سرجاش بود و پول را هم به جامعه پمپاژ کردند و بعد هم شروع به ساخت جامعه ی خودشون کردند و در این زمینه هم ما یک مقاله ی جداگانه نوشتیم و در اون مقاله نشان دادیم که آلمان چگونه از جنگ جهانی اول تا جنگ جهانی دوم تبدیل به یک ابر قدرت نظامی و اقتصادی شد.
در ماه مارچ 1935 آلمان اقدام به پس گرفتن منطقه ی سارلند کرد که یکی دیگه از بندهای قرار داد ورسای بود،سارلند منطقه ی کوچکی بود ولی از نظر اقتصادی بسیار برای آلمانیها مهم بود منطقه ای در مرز فرانسه که در جنگ جهانی اول توسط فرانسه از آلمانیها گرفته شده بود،در قرار داد ورسای آمده بود که 15 سال پس از شغال سال توسط فرانسوی ها یک رفراندمی ((رأی گیری)) صورت بگیرد و مردم سارلند انتخاب بکنند که یا دوباره بخشی از آلمان باشند یا بخشی از فرانسه و یا اینکه مستقل باشن.
دو سال از قدرت گرفتن هیتلر می گذشت،هر فردی که در سار زندگی می کرد میدونست که عضویت دوباره با آلمان یعنی به یک شکور نظامی دیکتاتوری وصل شدن این یعنی یک رأی گیری برای پایان دموکراسی در منطقه ی سار گفتیم که سار 15 سال بخشی از فرانسه بود و یک حکومت دموکراتیک هم داشت و مردم سار هم تفاوتی با مردمان اروپا نداشتن و رمدمان باهوشی بودن و مردمان باسواد و فرهیخته ای در این منطقع زندگی می کردند.
رأی گیری بعد از 15 سال در سال 1935 انجام شد و حتی نهادهای بین المللی هم داخل رأی گیری بودن که مبادا تقلبی صورت بگیره،نتیجه ی رأی گیری خیره کننده بود 98% درصد مردم از مردم سار به آلمان رأی دادن اونا می خواستن بخشی از آلمان نازی باشن 98% از مردم سار به هیتلر رأی دادن و دیگه نمی خواستن بخشی از فرانسه ی دموکراتیک باشن.